مقدمه‌ای بر جریان شناسی شعر معاصر افغانستان(مقاله)

مقدمه‌ای بر جریان شناسی شعر معاصر افغانستان24ص.doc

چكيده :

با آنكه شعر كلاسيك و كهن‌گرا در عصر ما نيز حضور جدي و مستمر خود را در افغانستان حفظ كرده است شعر معاصر اين كشور پس از نهضت بيداري تحولات زيادي را پشت سر نهاده كه ‌جنبش مشروطيت را مي‌توان نقطة آغاز اين تحولات دانست.

شاعران مشروطه خواه _ به عنوان نمايندگان نخستين جريان شعر معاصر درافغانستان _ علي‌رغم حفظ قالب‌هاي قديم با دگرگوني عميقي كه در محتوا، مضمون و زبان شعر به وجود آوردند زمينه را براي ظهور تحولات بعدي در شعر افغانستان فراهم ساختند.

جريان شعري ديگري كه به دنبال ورود شعر نو به اين كشور حركت خود را آغاز كرد رمانتيسم بود كه با عنايت به اشعار شاعران ايراني نظير نادرپور، توللي، فرخ زاد و . . . حركت خود را در عرصة شعر افغانستان آغاز كرد و تا پايان دهه چهل ادامه يافت.

در همين دوران رگه‌هاي قوي شعر پايداري با ايدئولوژي اسلامي در آثار بعضي از شاعران به وجود آمد اما شعر مقاومت سوسياليستي و چپ‌گرا تنها در دهة پنجاه حضور خود را در عرصة شعر معاصر افغانستان نشان داد.

اين مقاله كوشيده است ضمن بررسي تحولات شعر افغانستان در دوران معاصر(تا سال 1352ش)  زمينه هاي سياسي و اجتماعي اين تحولات را نيز مورد تحليل قرار ده

 

 

 مقدمه :

 «افغانستان پس از سقوط سلطنت نادرشاه و تأسيس كشور مستقل افغاني تحت حكومت احمد شاه دراني، به ايفاي نقش ديرين خود كه يكي از مراكز ادبيات فارسي و وسيلهانتقال جريانهاي ادبي ماوراء النهر و هند اسلامي بود ادامه داد. پيش از دوره صفويان تعاملات ادبي ميان ايران و هند، از طريق خراسان و افغانستان صورت مي گرفت. تحولات بعدي، هم در افغانستان و هم در ايران پس از مرگ نادرشاه و طي قرون (نوزدهم / سيزدهم) باعث شد كه تعاملات ادبي افغانستان با ايران به حداقل ممكن برسد و حتي قطع شود. ولي نقش افغانستان در انتقال فرهنگ و ادبيات، ميان ماوراء النهر و هند تا حدود 1300 ش ادامه يافت»1

 قطع ارتباط جريان‌هاي ادبي ايران و ساير ممالك پارسي زبان در اوج رواج سبك هندي صورت گرفت و باعث شد كه افغانستان و به تبع آن هند و ماوراء‌النهر از تحولات ادبي ايران در سال‌هاي بعد بي‌خبر مانده، به راه خويش ادامه دهند. به